سالهای بسیاری از زندگیم گذشت...
جمعه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۵۰ ق.ظ
سالهای بسیاری از زندگیم گذشت تا فهمیدم
انسان میتواند موجودی آزاد باشد...
سالهای بسیاری از زندگیم گذشت تا فهمیدم
درست بودن رفتارم را نمیتوانم از تایید خانواده یا دوستان نزدیکم
اثبات کنم.
سالهای بسیاری از زندگیم گذشت تا فهمیدم
قبل از هر کسی این خود من هستم که باید ارزش خودم را درک کنم.
سالهای بسیاری از زندگیم گذشت تا فهمیدم
هیچ مسکنی وجود ندارد که بتواند دردها را برای همیشه تسکین بدهد...
سالهای بسیاری از زندگیم گذشت تا فهمیدم
خوب بودن و مهربان بودن و صمیمی بودن ب تنهایی کافی نیستند.
سالهای بسیاری از زندگیم گذشت تا فهمیدم
اندازه دانسته های انسان، ارتباط مستقیمی با شعور و آگاهی او
ندارد...
بلکه شعور و آگاهی ورای دانسته ها هستند.
زمان درازی گذشت تا فهمیدم
زندگی ارزشمند و زندگی کردن ، کار دشواریست.
و نتیجه گرفتم تنها با یک حضور جانانه میتوان از پس دشواری های
زندگی برآمد و ارزش آن را فهمید...
سالها گذشت تا فهمیدم
یک مسئله علاوه بر جنبه هایی که من از آن خبر دارم ،
جنبه های دیگری نیز دارد که من نمیدانم...
سالهای طولانی از عمرم گذشت و دوستان زیادی را
از دست دادم تا بفهمم آدمها رو همونطور که هستند دوست بدارم...
آری ، سالهای طولانی از عمر من ،
همینطور گذشتند و گذشتند و گذشتند تا تموم شدند ...
تا پذیرفتم همه آنچه که تا کنون فهمیده ام و درک کرده ام و یاد گرفته ام ،
تنها زمانی ارزشمند است که بتوانم با آنها ،
انسان بهتری باشم و زیباتر زندگی کنم ...
۰۰/۰۱/۲۷
سلام
زندگی بهتر وقتی رقم میخوره که بنده ی خوبی باشیم برای پروردگارمون .