......مـــــاه بــــی همتــــا

.......مــاهِ مـن ، نـماز آیات میخـونـم وقتـی گـرفتـه ای

......مـــــاه بــــی همتــــا

.......مــاهِ مـن ، نـماز آیات میخـونـم وقتـی گـرفتـه ای

......مـــــاه بــــی همتــــا

ی سری از آدما رو حاضری
همه جوره کنار خودت داشته باشی ...
به عنوان هر چیزی که میشه و امکان داره ...
عشق ، دوست ، رفیق ...
مهم ، بودنشونه
اینکه مطمئن باشیم که هستن ،
چه دور چه نزدیک ...
حتی اگه غریبه ترین آشنا بشن !
حتی اگه دیدنشون سالی ی بار ، اونم تو کافه با دوستای مشترک باشه ...
بازم به همین قانع هستیم ...
بعضی از آدما اینقدر خوب هستن و حس خوب دارن ، که بودنشون دلگرممون میکنه ...
جوری که حاضریم به خاطرِ بودنشون ،
از خودمون و غرورمون بگذریم
و خودمون رو
پشت خنده های مصنوعی قایم کنیم ...
تا نفهمن نبودنشون چی به روزمون آورده ...
ما برای داشتن و بودنِ ی سری از آدما تو زندگیمون ، از خودمون و احساسِمون گذشتیم ...

آخرین نظرات
نویسندگان

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

۳۱ارديبهشت

 

"راضی باش" به هر چی اتفاق افتاد که اگه خوب بود زندگیتو "قشنگ" کرد و اگه بد بود تو رو "ساخت" ...

"مدیون باش" به همه آدمای زندگیت که خوباش بهترین "حسارو" بهت میدن و بداش بهترین "درسارو" ...

"ممنون باش" از اونی که بهت یاد داد همه شبیه "حرفاشون" نیستن و همیشه همونجوری که میخوای "پیش نمیره" ...

زندگی همینقدر ساده اس ...

 

غریبه آشنا A
۲۴ارديبهشت

 

بعضی ﭼﻚﻫﺎ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭن ؛

ﺗﺎ ﺍﻣﻀﺎﻱ ﺩﻭﻡ ﻧﺒﺎشه نقد ﻧمیشن ،

ﺣﺘﯽ ﺍگه بجای ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻭﻡ ، تموم ﺍﻫﻞ ﺑﺎﺯﺍﺭم ﺍﻣﻀﺎ ﻛﻨن ، هیچ ﻓﺎﻳﺪﻩﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭه !

ﺑﺎﻧﻚ ﻓﻘﻂ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻣﻀﺎ ﺭو ﻣﻲﺷﻨﺎسه .

ﺣﺎلا ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ، تو ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺮﺍﺭ بیفته ، ﻣﺜﻞ ﭼﻚ دﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﻣیمونه !!

ی ﺍﻣﻀﺎﯼ اوﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ی ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩیگش ﺧﻮﺍﺳﺖ خدﺍﺳﺖ...

ﺗﺎ ﺍﻭن ﻧﺨﻮﺍد هیچی ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭه ، حتی اگه ﻫﻤﻪ ﺑﺨﻮﺍن .

‏«اگر تیغ عالم بجنبد زجای»

«نبرّد رگی تا نخواهد خدای»

ﭘﺲ ﺍگه ﻛﺴﻲ ﺗﻮ ﺭو ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺁﺑﺮﻭت رو ﻣﻲﺭﻳﺰﻡ ، سکه ی ﭘﻮﻟﺖ ﻣﻲﻛﻨﻢ ،

ﻛﺎﺭﯼ ﻣﻲﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﻭﻱ ﻳﺦ بشی ، بلایی ﺳﺮﺕ میارﻡ ﻛﻪ ﻣﺮغاﯼ ﺁسمون ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﮔﺮﻳﻪ کنن ...

اصلاً ﻧﺘﺮﺱ !

ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﭼﻚ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭه ﻭ ﺍﻣﻀﺎی ﺩﻭﻡ ﻣﺎﻝ ﺧﺪﺍﺳﺖ ؛

ﻳﻌﻨﯽ ﺍﻭنم ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺨﻮاد ﺗﺎ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﺗﻮ ﺭﻳﺨﺘﻪ بشه ،

ﻭ ﺍﻭن ﻳﺎ ﻧﻤﻲﺧﻮاد ، ﻳﺎ ﺍگرم ﺑﺨﻮاد ، ﻫﺮ چی ﺑشه ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺗﻮﺳﺖ ...

الهی بحق این شبای عزیز آبروی هیچ مومنی تو گرو نباشه و امضای خدا پای آرزوهاتون باشه 😊

التماس دعا دوستای گلم 🙏

 

غریبه آشنا A
۱۷ارديبهشت

چه زیباست امیدوار بودن
و با امید زندگی کردن
نه امید ب خود که غرور است
نه امید ب دیگران که حماقت است
امید ب خدا ؛ منبع تموم آرامشهاست....
دستم ب آرزوهام نرسید!
چون اونا خیلی دور بودن....
اما درخت سبز صبورم میگه....
امیدی هست....
دعایی هست....
خدایی هست....
درسته زندگیم مسیرشو ب سمت دشوار بودن عوض کرد ولی این برای من ناامیدی ب همراه نداره! چون منم ب راهم ایمان دارم و ب سمت قوی تر شدن تغییر مسیر میدم و هیچوقت برای رسیدن ب اون چه که از ته دلم میخوام تسلیم نمیشم.

قبلا تو « چالش آینده من » بخشی از تصوراتم رو براتون گفتم و الان میخوام یکم از دور دورا بنویسم ؛ از 20 سال آینده ، یعنی وقتی که تقریبا همین و سال مامانمم! یکم بزرگتر 😊

نمیدونم اونموقع کجام! زنده ام یا نه ، ولی اگه اونجور که حس میکنم باشه

با کسی که ب عشق و صداقتش اعتماد دارم ازدواج کردم و شده رفیق راه و تکیه گاهم
دست تو دست هم از مسیر پر پیچ و خم زندگی میگذریم و تموم موانع رو پشت سر میذاریم ، میرسیم ب اونجایی که همیشه رویاشو داشتیم ،جایی که فقط خوشبختی هست و بس
عشقمون هر روز بیشتر از دیروز میشه و میوه های زندگیمونو داریم
شاید اونموقع دوتا دختر داشته باشیم و ی پسر!البته بخاطر ادای حق عمو و دایی شدن شایدم دو تا پسر داشتم! نمیدونم این دیگه بستگی ب شرایط داره.

خودم که خاله نمیشم! ولی عمه ای میشم واسه برادرزاده هام مثل مامانم!

زنداداشامو جای خواهر نداشتم میدونم و خی‍ــلی دوسشون دارم

اونموقع شاید سالن زیبایی خودم رو که بابام برام زده داشته باشم و تو کار و حرفه ام حسابی بترکونم....
ولی نه! فکر کردم منصرف شدم چون حس میکنم زیادی تو کار غرق شدن از زندگی میندازه آدمو!
همین که شینیون و می کاپ تو مجتمع عروس بزنم و کارآموز قبول کنم بسه دیگه! بقیشو ب زندگی و خانوادم میرسم

تو همون موسسه که با بچه های وب حرفش زده شد عضو فعال باشم و این رشته وابستگیمون و رفاقتمون همیشگی باشه ب امید خدا

شونه ب شونه ستون زندگیم ب بچه هامون کمک کنیم تا پله های ترقی رو دونه دونه بالا برن و ما هم از دیدن موفقیتشون کیف کنیم

شبای پنجشنبه رو همگی جمع بشیم خونه پدری همسرم و شبای جمعه با آقامون و بچه ها بریم دیدن خانواده من

یوقتایی بشینم رو صندلی گهواره ای که اسی خان سفارشی برام درست کرده ( البته چون خیلی با سلیقه ام و ماشالله جنس خوبه هنوز بعد گذشت این همه مدت دارمش) و تو ‌تراس آروم تاب بخورم و عینک نداشتمو تو چشمم جابجا کنم و آلبوم خاطرات مونو مرور کنم و عطر گل یاسی که از گلخونه مریمم خریدم فضا رو پر کرده باشه و نفس بکشم اون هوا رو....عطرشو تا ته ریه هام حس کنم...به به
آخه من عاشق گل یاسم ، الانشم بوی زندگی رو از وجود اون میگیرم و مطمئنم تا نفس دارم عاشق این گل و عطرش میمونم...
 بعد صدای خسته و سالخورده همسرم رو بشنوم که آرووم بهم میگه : آشــنا جـان ، عزیزم ، سینماها فیلم خوب دارنا :) یعنی تا این حد رمانتیک:)))

زیادی رفتم تو عمق مطلب ! فکر کنم اینا واسه پنجاه شصت سال بعد از این باشه که من دیگه رشته افکار رو پاره نکردم!! :))))

خلاصه که خدا بخواد آینده ای میسازم که گذشته جلوش زانو بزنه 😃

- در آخر ممنونم از عشقم مریم که دعوتم کرد ب این چالش و خیلی ها شرکت کردن جا داره دعوت کنم از فرشتم ، دل ساخته های آنی ، پرتو جان ، PINK CANDY ، اریحا خان ، آقای بنده خدا ، محمد صدرا خان ، آرش خان و....بقیه هر کی که هنوز شرکت نکرده تا اگه مایل بود بنویسه از آیندش و ما هم با خوندنش مستفیض بشیم😊

 

غریبه آشنا A
۱۶ارديبهشت

 

 

خندیدن، بخشیدن، فراموش کردن،

بی خیال همه آدمای پرادعا و بدی ها که ب ناحق ،

در حقت کردن

تو بازم خوب باش و خوب یاد کن ازشون

پس تا می تونی ،

بخند ، ببخش ، فراموش کن

 

غریبه آشنا A
۰۷ارديبهشت

تو ی جمع بی حوصله نشسته بودم

طبق عادت همیشگی مجله رو ورق زدم تا ب جدول 

رسیدم

همین که تو دلم خوندم سه عمودی یکی گفت بلند بگو

گفتم : ی کلمه سه حرفیه از همه چی برترِ

حاجی گفت : پول

تازه عروس مجلس گفت : عشق

شوهرش گفت : یار

کودک دبستانی گفت : علم

حاجی پشت سر هم گفت : پول ، اگه نمیشه طلا ، سکه

گفتم : حاجی اینا نمیشه

گفت : خب پس بنویس مال

گفتم : بازم نمیشه

گفت : جاه

خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه

دیدم همه ساکت شدن

مادربزرگ گفت : مادرجان ، ” عمر ” .

سیاوش که تازه از سربازی اومده بود گفت : کار .

یکی دیگه خندید و گفت : وام

یکی از اون وسط بلند گفت : وقت

یکی گفت : آدم

خنده تلخی کردم و گفتم : نه

اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی رو نداشته باشی

حتی ی کلمه سه حرفی اونم درست درنمیاد !!!

باید جدول کامل زندگیشونو داشته باشی .

بدون اون همه چی بی معناست !!!

هر کس جدول زندگی خودشو داره .

هنوزم ب اون کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم

شاید کودک پا برهنه بگه : کفش

کشاورز بگه : برف

لال بگه : حرف

ناشنوا بگه : صدا

نابینا بگه : نور

و من هنوز تو فکرم چرا کسی نگفت : ” خدا ”

و تو این دوران کرونا شاید ” صبر ” رو هم بشه اضافه

کرد .

- خدایا بحرمت ماه مبارک رمضان نیکوترین سرنوشتها ،

حلالترین روزیها ، پربارترین زیارتها ، خالصترین نیتها ،

صالحترین عملها ، مقبولترین عبادتها ، و از جانب خودت

بالاترین درجه بخشش گناهان رو برای بندگانت مقدر بفرما


تو این شبهای عزیز و با برکت سر سفره افطار دستاتو

بالا ببر و برای رضای خدا همونجا نگهدار تا بقیه هم ی

لقمه بخورن !


روزه دارا ، مشکل معده دارا ، اونایی که درسته روزه

نمیگیرن ولی انقدرم بی معرفت نیستن که سفره افطار و

سحر رو از دست بدن ، بزنن لایکو :)

 

غریبه آشنا A