من چون فرصت ندارم در نتیجه انتخاب هایم غلط 😞😞😞😞
نمیدونم ولی من ۲/۳ زندگی ایم دنبال فرصت بودم ....
فرصتی برای اندیشیدن
فرصتی برای جبران
فرصتی برای دوباره ساختن .....
گاهی انتخابت در اون لحظه درست ترینه
ولی بعدها طوری ورق میخوره اشتباه از کار در میاد !
(به یکی کمک میکنی . بعدها پشیمونت میکنه... )
خوبم عزیزم !
دقیقا ای کاش یاد بگیرم قدر حال فعلی بدونم
هووووم بهش فکر میکنم
سلام آشنا جان خوبی؟
آدم هر لحظه و هرثانیه در حال انتخابه حالا یا به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه و این انتخابهاست که مسیر هر راهی رو برای آدمها باز میکنه و به مقصد تغییر میرسونه؛ چه خوب که چشم دل رو باز کنیم تا انتخابهامون خودآگاه و درست گزینش بشن
من همیشه وقتی زمان میگذره وازاون اتفاق فاصله میگیرم
تازه قوه انتخابم تقویت میشه
تازه ادم میفهممه چی درسته چی غلطه درست توشرایطی که دیگه کاری ازدستش برنمیادو گند زده تقریبا...
پیامبر اکرم صلی الله می فرمایند: که هر مسلمانی که امروزش مانند روزهای گذشته باشد از ما نیست
پس بیاییم اعمال مثبتی را که در گذشته انجام ندادیم انجام دهیم چرا که امیرالمومنین نیز می فرمایند :کسی هر روز که کار شایسته انجام دهد آن روز عید اوست
پس بیاییم هر روز را عید خود قرار دهیم:)
فرصت و تغییری از این دو کلام بهتر هم مگر داریم!!
در وصف این جمله ای که نوشتید میشه گفت "از کرامات شیخ ما این است شیره را خورد و گفت شیرین است" :)
درست و مناسبش مهمه
« انتخابی » دارم میکنم مطمئن نیستم درسته یا نه چون قسمتیش تجربی هست !
تا « فرصتی » مناسب پیدا کنید ولی تضمینی نیست شاید نامناسب شد
وگرنه زندگیتان هیچگاه « تغییر » نخواهد کرد . تغییر با انتخاب هست حالا اینکه مثبت بشه یا منفی که معلوم نیست
در تکمیل کلام باید گفت که بهترین نعمتی که خدا به ما داده این است که زندگی ما را از بدو ورود تا لحظه مرگ برنامه ریزی نکرده است که یکی بهشتی شود و دیگری جهنمی بلکه ما را بر سر دوراهی های خوب و بد زندگی قرار داده وبه وسیله پیامبرانش و کتب آسمانی آنها راههای رستگاری را که همان راه های خوب باشد قرار داده است الان فرصتی داریم برای انتخاب آن راه خوب و به محض انتخاب کردن راه خوب از بدیکی از همان تغییرات زندگی که به نفع دنیا و آخرت ما می باشد رقم زده خواهد شد
فی المثل داستانی زیبا و شنیدنی از مقام معظم رهبری که برمیگردد به اوایل انقلاب آن زمان که پدر بزرگوارشان در مشهد به بیماری دچار شدندایشان به اصرار از امام خمینی رحمة الله اجازه گرفتند و رفتند که بالای سر پدر بزرگوارشان باشند و مطابق حدیث پیامبر صلی الله به پدر خود نیکی کنند اما اکنون هزاران فرزند در کشور ما ایران این بزرگوار دارند که منتظرند ایشان لب تر کرده و جان را فدایش کنند این را فقط به عنوان یک مثال بارز ذکر کردم که بدانید ایشان میتوانستند نیکی به پدر و مادر خود را رها کرده و به فکر پست و مقام خود و اعتبار هایی که با یاری خداوند در میان مردم داشتند باشند و معلوم نبود که اکنون چه میشدند
و یا امام خمینی رحمة الله انقلابی که کردند هدفشان این بود که مردم رفاه و آزادی دینی و سیاسی بیشتری داشته باشند و بماند چه سوء استفاده گر هایی اکنون در این دولت و حکومت هستند که نمی گذارند انقلابیون هدفشان را به راحتی هرچه تمام تر اعمال کنندو حالا داستانی از همین بزرگ وار در اوایل طلبگی :ایشان به شدت با زور و ظلم مخالفت میکردند و هم در باطن و هم در اعمال و رفتار و گفتارشان برای مسلمانان دلسوزی میکردند نه تنها ایشان به فکر علم بودند بلکه هم به فکر دنیا و هم به فکر آخرت مردم و خودشان نیز بودند در مقابل هم حجره ای ایشان تنها به فکر کسب علم و تلاش برای زنده ماندن و زندگی کردن برای خود بودند نه برای خدااما بعد از این که انقلاب کردند همسر هم حجره ای ایشان هنگامی که ایشان جان می دادند به همسر خود گفتند که نزد ایشان برو که منظور امام خمینی می باشد و از او بخواه که بیاید و اشهد خودش را بخواند و برای او به خاطر این تفکر که کاری برای خدا نمی کرده طلب آمرزش از خدا کند
بماند که هم حجره ای امام چه کسی بود
می بخشید از اینکه بسیار نوشته ام و بحث را غلیظ کردهام
بسیار معذرت
وبسیار سپاس که مطالعه کردید
با سپاس از خداوند، خوبم:))) شما چطوری؟
بسیار عالی:))
حالتون چطوره؟
خوش میگذره؟:))
خوب بود.
سلام ، خوب او دَفه دئدین که وبیم ،،گلردین ولی بیلمه رین که نه یازماخ اِلین.
خوب یاز! بیر کامنت ترکی.
آره همین یاخشیده.
بخاطر لهجه ایم معذرت ایسترم ، باغیشلا منی.
سلام دوباره ، در مورد متن پستت بگم که انتخاب هم باید باشه یعنی گاهی موارد متعدد نیست که انتخاب کنیم و ناچارا باید همان یک انتخاب رو که پیش رو داریم ،، یا بپذیریم یا نپذیریم!
گاهی آدم نمی داند چه انتخاب کند و حتی دیگران هم مشورت نمی دهند و میگند : خودت میدانی! دیگه خودت میدانی!
بگذریم ، چون باید شرح بسیط بشه و از دیدگاههای متفاوت بررسی بشه.
هدف خوب شدن است.
تغییر از بد به خوب.
آنهایی که ایمان آوردند، خداوند از بدی می بردشون سمت خوبی. ۲۵۷ اگر اشتباه نکنم.
قدم اول، انتخاب ماست. یک قدم برداریم، خدا دست مون رو میگیره می بره سمت نور. رویان. اون سمتا...
ولی برای همین قدم اول، فرصت نیازه. فرصت هم از سر غرور نداشتن میاد. غرور نداشتن هم از سر ایمان. ایمان از سر عمل نیک. عمل نیک هم از سر انتخاب.
یعنی چی. یعنی که یک چرخه است. که کار خوب کنی، فرصت فراهم می شه که کار خوب کنی. و بالعکس. کار بد کنی، فرصت برای انجام کار خوب فراهم نمی شه و می ری به اسفل!
بنابراین،
انتخاب ما و قدم اول ما، در واقع قدم اول نیست. قدم اول، اراده خداست. با عقل جور درنمیاد. ولی مهم نیست. مهم اینه که من می گم. خدا همه چیزه. عشق ش بکشه می فرستمون سمت نور. نکشه می فرسته تهران تا اینقدر دود بخوریم که برسیم به ظلمات. و البته تهران سینما و امکانات هم دارد.
در نهایت، اصلاح می کنم...
اول خدا،
چرخه انتخاب و فرصت.
خدا می گیره ما رو می بره سمت نور. و شهرهای دیگر.
در آخر هم متوجه می شویم که هرچه کردیم، خداوند عزیز کرد. و ما خوش خیال بودیم که نیکوکار بودیم. شانس بزرگی که می توانیم بیاوریم این است که با چشمان خودمان، در زندگی خودمان، فیلم زنده یک انسان نیکوکار را مشاهده کنیم و لذت ببریم. هرچه خوبی است از جانب اوست. باقی همه فسوس است و فسانه.
برم قرآن بخونم...
صددرصد و امیدوارم کمکم کنه
لایک