......مـــــاه بــــی همتــــا

.......مــاهِ مـن ، نـماز آیات میخـونـم وقتـی گـرفتـه ای

......مـــــاه بــــی همتــــا

.......مــاهِ مـن ، نـماز آیات میخـونـم وقتـی گـرفتـه ای

......مـــــاه بــــی همتــــا

ی سری از آدما رو حاضری
همه جوره کنار خودت داشته باشی ...
به عنوان هر چیزی که میشه و امکان داره ...
عشق ، دوست ، رفیق ...
مهم ، بودنشونه
اینکه مطمئن باشیم که هستن ،
چه دور چه نزدیک ...
حتی اگه غریبه ترین آشنا بشن !
حتی اگه دیدنشون سالی ی بار ، اونم تو کافه با دوستای مشترک باشه ...
بازم به همین قانع هستیم ...
بعضی از آدما اینقدر خوب هستن و حس خوب دارن ، که بودنشون دلگرممون میکنه ...
جوری که حاضریم به خاطرِ بودنشون ،
از خودمون و غرورمون بگذریم
و خودمون رو
پشت خنده های مصنوعی قایم کنیم ...
تا نفهمن نبودنشون چی به روزمون آورده ...
ما برای داشتن و بودنِ ی سری از آدما تو زندگیمون ، از خودمون و احساسِمون گذشتیم ...

آخرین نظرات
نویسندگان

کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی...

چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۵۲ ب.ظ

 

همیشه لازم نیست بدونیم چه حرفایی رو" باید "بزنیم ،

یوقتایی کافیه بدونیم چه حرفایی رو نباید بزنیم ،

با این آگاهی 3-0 از بیشتر آدما جلوتریم !

 

موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۱۴
غریبه آشنا A

نظرات  (۱۲)

۱۴ آبان ۹۹ ، ۱۸:۵۴ حامد احمدی

برد نسبت به آدمها بی معناست. حتی صد هیچ.

پاسخ:
بستگی داره ب اینکه از کدوم زاویه ب مطلب نگاه کنید...🤔
میشه خواهش کنم بحث رو بشکافید 😊
پس نسبت ب کی یا چی باید رقابت کرد؟
 نفس یا شیطان...
در وصف آخری یاد ی داستان افتادم خوندنش خالی از لطف نیست..

صبح زود همین که از خونه زد بیرون گفت:
مسابقه میدیم از الان تا شب
در همین وقت چشمش ب دختری که از سر کوچه میومد افتاد
نگاهش رو کج کرد و ب شیطان گفت:
فعلا یک هیچ _ ب نفع من 
۱۴ آبان ۹۹ ، ۲۰:۱۴ نویسنده آشنا

سلام

دقیقا:)

پاسخ:
سلام داداشم 😊حالا که تا اینجا اومدی بگو امروز حالت چطوره؟😃
میدونی که من خسته میشم بخوام بیام وبت 😆😅

سلام و درود آشنای عزیز 🌹

 

این رباعی بابا افضل رو خیلی دوست دارم 💖

این یکی از تلنگرهایی ست ک من با خودم تکرارش میکنم ـ مرسی 

ناصر خسرو هم میگه :

سخن گرچه هر لحظه دلکش تر است 

چو گیری خموشی ـ از آن بهتر است (چو بینی خموشی هم نوشته شده)

پشیمان ز گــفتار دیــدم بسی 

پشیمان نگشت از خموشی کسی

صدف زان سبب گشت گوهر فروش (جوهر فروش هم نوشته شده)

ک از پای تا سر همه گشت گوش 

 

شاد و سلامت باشی الهی

 

پاسخ:
سلام مـــرد بـــــــزرگ.. ب معنی واقعی کلمه🙏

جدا !! 
البته تعجبی نداره مردی همچون شما شیفته اینگونه اشعار باشه😊
این تلنگرم ی درس... زدیم ب حافظه 😃 خواهش میکنم 🙏

چه قشنگ و پر مفهوم گفت 👌
اصل مطلب و در وصف اشعار
حرف نقره باشه سکوت طلاست و کم گوی و گزیده گوی...
که منم پرحرف واویلا🙈😅😅

مرسی همچنین 😍

سلام 

خوبی آشنا؟

سلام آقای جانان🙋چه جالب تا حالا اسم بابا افضل رو نه جایی دیده بودم نه شنیده بودم.

 

ولی کم حرفی هم بعضی وقتا باعث دردسر میشه.به قول مهران مدیری،دیدم که میگم.کلاً اعتدال همیشه بهترین راه

منم پرحرفم😅یادمه هر وقت مامانم میومد مدرسه معلما بهش میگفتن درسش خوبه ولی توروخدا بهش بگید انقدر حرف نزنه😐😂😂

پاسخ:
سلام عزیزم فدات خوبم ب خوبیت 😍😍😘
منم همینطور 😃 میگم کلمه ب کلمه حرفاشون رو باید با آب طلا نوشت...بس که ناب صحبت میکنن😊

مشکاتم😂😂😂
آهـــــان 😜در جواب قول مهران مدیری بگم که شنیدن کی بود مانند دیدن😂
دقیقا منم همینطور 😂😂مامانم قبل اومدن میگفت والا خجالت میکشم انقدر که میگن شیطون و پرحرفی 😂
ولی عوضش درسم خوب بود مدیر معاون همیشه هوامو داشتن😉😅
۱۵ آبان ۹۹ ، ۱۴:۱۳ فرناز فرزان

بله واقعا همینطوره. 

پاسخ:
بله عزیزم 😊

آشنااا

باز چه دسته گلی به اب دادی ! ? به کی چی گفتی که نباید میگفتی!? حالا داری دیگرون رو نصیحت میکنی😉

پاسخ:
هوم ! 😟😟
دسته گل چی اخه پسرخاله😅
من جز اونایی که اجازه کتبی بهم دادن از هیچکس حرف نمیزنم میدونی که😜😂
ولی دانیشاراماااا سن دَ آرخئین اول😆😅

👍

پاسخ:
ممنون از حضورتون 😊

سلام و درود آشنای عزیز  🌹

 

میترسونی منو دختر 😔 اینقدر نوشابه برام باز نکن عزیزم 

جانان عزیز یا جناب جانان برام خوشایندترِ 🤗 تا .... 

چون (بادی لنگویچ ـ زبان اندام) ـِت رو نمیبینم و فقط واژه هات رو میخونم احساس دوگانه ای بهم دست میده ! اگر بگم احساس پاچه خواریش بیشتر از احساس لطف و محبتت هست ، دست برمیداری ؟😢

 

خدا سپید بختت کنه الهی ! ی چایی بده بخورم تا دو کَلوُم هم با مشکات خانوم اختلاظ کنم 

مرسی 🤗

 

@ مشکات خانوم عزیز 

نگران نباشید😉 ادبیات خونده هامون هم کمتر میشناسن 😁 (حمل بر جسارت نباشه البته منظورم اونائی ست ک فقط دنبال اون کاغذه میرن دانشگاه)  

اونی هم ک میدونه چ موقع باید لب باز کنه و چه موقع نه !

دیگه ب این پندها نیاز نداره 😀

حداقل از این حقیر چند رتبه بالاتر تجربه داره ک متاسفانه من هنوز موفق نشدم ک این مرحله رو با موفقیت پشت سر بذارم

 

شاد و سلامت باشید

پاسخ:
آخه چقددددرررر فروتن ...باشه باشه جناب جانان عزیز😍😅

بفرمایید تازه دم ☕ نوش جونتون 😊

مرسی ممنون🙏😍

خدا خیرت بده دختر ! دستت درد نکنه 

 

مرد بزرگ گفتنت منو یاد خودم انداخت و درسی ک ازش گرفتم ـ از کتاب (در گذر زمان) 

....

اوایل سال هفتاد شمسی بود و طبق برنامه ی هر ساله ی تعطیلات کریسمس ک برای اسکی ب کوهستانهای زیبای آلپ میرفتم . ساعاتی قبل از برگشتن ، دلم خواست ک یکبار دیگه پیست آبی دیروز رو با اسکیت بُرد  ک تازه یاد گرفته بودم بیام پائین و از آخرین فرصت هم استفاده کنم و بعدش راه بیافتم طرف خونه !

با وجود محتاط بودنم ـ اتفاقی ک نباید میافتاد (زمین خوردن) افتاد و احساس کردم مچم درد گرفت ، بی خیال ش شدم و بطرف ژنو راه افتادم . دربین راه کفشم رو مجبور شدم بخاطر تورم دربیارم تا رسیدم ژنو ، دیگه فشار ب پدال گاز هم برام دردآور شده بود . برای همین اولین تابلوی کلینیک پزشکی رو ک دیدم ، پارک کردم و لنگان لنگان رفتم داخل ! یک بهیار سریع برام یک صندلی چرخ دار آورد و شروع کرد با من فرانسوی صحبت کردن !

حرفش ک تموم شد اتوماتیک وار بهش گفتم : 

فارسی خیلی خوب میفهمم !

آلمانی هم خوب میفهمم !

انگلیسی هم کمی میفهمم ! 

پرستار با اشاره ی دست و لبخندی شیرین ب پیرمرد فرتوتی ک موقع وارد شدنم ب مطب دیدمش ک روی صندلی چرخ دار نشسته و داره مجله میخونه , کرد و باز شروع کرد ب فرانسه صحبت کردن ! 

ــ مسیو  مال زاده ! (در اون لحظه اینطور شنیدم)

بسمت اشاره ی دست پرستار ک برگشتم پیرمرد شروع کرد ب فرانسه صحبت کردن و ب من نگاه کرد و گفت من براتون اگر لازم شد ترجمه میکنم و با لبخندی صمیمانه گفت : براووو   "این مدلیش رو نشنیده بودم"

کلاهش رو از روی زانوش برداشت و گذاشت روی سرش و رو ب پرستار  شمرده و ارام گفت : مسیو  جَ مال زا ده ـ جَ مال زا ده 

یک آن همه ی  دردم  یادم رفت . باورم نمیشد ! داشتم خواب میدیدم ؟ با نگاهی کنجکاو و متحیر انگاری مغزم داشت دو دوتا چهار میکرد ک .... 

ــ بله خودم هستم محمدعلی جمالزاده (انگاری ذهن منو خونده بود)

ـ مرسی از لطفی ک ب این هموطن فرانسوی نفهمتون میکنید ، براوو برای چی و کدوم مدلی رو نشنیده بودید استاد !

 در یک لحظه خشم و غم طوری درچهره اش خوانا شد ک پشیمون شدم از گفته ام ک با تحکم گفت : 

 ــ استاد پدرته ـ استاد خودتی ـ جمالزاده هستم و کاری اضافه هم نمیکنم منم مثل شما اسیر دست این فرشته های لباس سپیدم 

"براوو برای این بود ک هر سه زبون رو بخوبی تلفظ کردی ـ اولی ب فارسی و دومی ب آلمانی و سومی ب انگلیسی و من با این عمر درازم این مدلی نشنیده بودم 

با لحنی ملتمسانه و لبخند پرسیدم : پس چی خطابتون کنم مرد بزرگ ؟ 

با عصایی ک تا اون لحظه متوجهش نشده بودم زد ب همون پایی ک دردش یادم رفته بود گفت : جَ مال زا ده !

از درد مجدد پام دستهام رو بصورت تسلیم آوردم بالا و .....

 

نتیجه گیری بعهده ی خودت 

درس اخلاقیش رو هم بعدن برات میگم 

پاسخ:
جالب بود...
با خوندنش منم یاد خودم و شما افتادم 😅
حساسیتتون رو درک میکردم ولی خب این چند روزه واقعا نمیدونستم چطور خطابتون کنم!
انگار بعد از شناخت آدما واقعا شرایط فرق میکنه ولی از دید شخص پا متورم شده اون حالت استیصال رو قشنگ درک کردم😃
نه دیگه من قبل اینکه برخورد فیزیکی بشه باهام ب خودم اومدم جناب جانان عزیز🙏😅

باش ، ممنون 😊

یادم رفت تیک خصوصی روبزنم:))))

بعد حذفش کن:)))

پاسخ:
خدا خفت نکنه پیغامگیر رو برای چی زدم اخه!!😅😂
خب پس خدا رو شکر🙏
فدات😙😍

اینجور مواقع تا نیم ساعت بعد از ارسال پیام و قبل از خوندن من ، از پنل مدیریت فرصت حذف نظر رو داری...

👌👌👌

پاسخ:
به به ببین کی اومده😍😍
مشتاق دیدار پرتو جونم😘😊

سلام سلام سلام.

واقعا درست می گید👌😊.

قالبتانقالبتانم قشنگه👌

پاسخ:
هزار و سیصد تا سلام😁
ممنون 😃
نظر لطفتونه چشماتون قشنگ میبینه 😊

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی