......مـــــاه بــــی همتــــا

.......مــاهِ مـن ، نـماز آیات میخـونـم وقتـی گـرفتـه ای

......مـــــاه بــــی همتــــا

.......مــاهِ مـن ، نـماز آیات میخـونـم وقتـی گـرفتـه ای

......مـــــاه بــــی همتــــا

ی سری از آدما رو حاضری
همه جوره کنار خودت داشته باشی ...
به عنوان هر چیزی که میشه و امکان داره ...
عشق ، دوست ، رفیق ...
مهم ، بودنشونه
اینکه مطمئن باشیم که هستن ،
چه دور چه نزدیک ...
حتی اگه غریبه ترین آشنا بشن !
حتی اگه دیدنشون سالی ی بار ، اونم تو کافه با دوستای مشترک باشه ...
بازم به همین قانع هستیم ...
بعضی از آدما اینقدر خوب هستن و حس خوب دارن ، که بودنشون دلگرممون میکنه ...
جوری که حاضریم به خاطرِ بودنشون ،
از خودمون و غرورمون بگذریم
و خودمون رو
پشت خنده های مصنوعی قایم کنیم ...
تا نفهمن نبودنشون چی به روزمون آورده ...
ما برای داشتن و بودنِ ی سری از آدما تو زندگیمون ، از خودمون و احساسِمون گذشتیم ...

آخرین نظرات
نویسندگان

چالش آینده من

شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۲۸ ب.ظ

خسته نباشی سرنوشت!!!
روزها یکی پس از دیگری به پایان می رسن…و در پی روزها،عمر من…

خسته نباشی سرنوشت….!میبینی؟!

دست تو دستای هم تمام بیراهه رو ب راه رفتیم....

شنیدم کسی میگفت:چشماتو ببند!اعتماد کن…

و من به قیمت تمام روزهای رفته،چشمامو بستم…اعتماد کردم…!

خداایا مرسی عشقمو آفریدی....دارم ی حسی تو عشق آخرینی....

صدای شریک زندگیمه که داره کنار گوشم زمزمه میکنه.... صداش قدرتی داره که روحمو نوازش میکنه....چقدر بهم آرامش میده....😍😊

دوباره ی صبح دیگه با نوازش نور خورشیدی که تازه از دل کوه بیرون اومده و از پشت پنجره بهمون سلام میکنه و با لحن دلنشین همسرم همراه شده و بهمون صبح بخیر میگه شروع شد و من قبل از اینکه بابای بچه هام بخواد خونه رو ب مقصد محل کار ترک کنه از خواب بیدار شدم واسه بدرقش....😊

درسته آقامون صبح خیلی زود میره سرکار و دوس نداره بخاطرش بدخواب شم ؛ و همیشه میگه وقتی خوابی چهرت معصومیت خاص خودشو داره که دلم نمیاد بیدارت کنم.....ولی میدونه صبحم شب نمیشه اگه روزم رو با نگاه تو چشمای قشنگ خودش شروع نکنم...

هنوز خیره شدن تو چشماش،شبیه لذت بردن از شمردن ستاره تو ی شب صحراییِ و هنوز اسمش تنها اسم تو زندگیِ منه که هیچ کسی نمیتونه چیزی در موردش بگه...

نگاه میکنم ب همون چشمایی که بار اول که بهش نگاه کردم دلم لرزید و کار دست دلم داد...!😍😊

- همیشه تو فانتزی قبل ازدواجم ی سوال مطرح بود و اون این بود که چی میشد اگه لازم نبود همسرم سرکار بره و همیشه کنارم باشه؟!🤔

بعد ب خودم قول میدادم هیچوقت براش سخت نگیرم که تو فشار نباشه تا کمتر مجبور باشم دوریشو تحمل کنم!!😟😅

اخه میدونید حتی وقتی کنارمه دلم براش تنگه....تا این حد دیوانه وار عاشقم که طاقت ی لحظه دوریشو ندارم😍😍

این ساعات از روز بار عظیمی رو شونه هام میشینه... باری بیشتر از توان شانه هام

مثل الان …که تنها نشستم!نه اتفاق بدی افتاده …نه از دستش ناراحتم …نه بیمارم … و نه …ولی از ته دل چیزی کم دارم!ببین …!!
دستات رو....حضورت رو....خودِ خودت رو کم دارم ؛نه صدات رو ، اونم تو مسافتی دور از خونه....

باز خدا رو شکر وقتی خودش نیست با نگاه کردن ب چهره ثمره های عشقمون رکسانا و رنیکا اروم میشم؛چهره ای که قبل تولدشون هر دو دعا میکردیم شبیه اون یکی باشه!

آخه میگفتیم هر کی عاشق تر باشه بچمون شبیه عشقش میشه 😅

خدا رو شاکرم درسته دخترام شبیه مامانشون شدن ولی قربونشون برم چشماشون نگاهشون درست شبیه نگاه باباشونه ..... همون چشمایی که منبع آرامش منن....😊

و هر روز هــــزار بار خدا رو شکر میکنیم که بر حسب باورمون هر دو یک اندازه عاشق همیم و آفریدگارمون با ی نظم خاصی تصویر صورت ما دو تا رو تو چهره فرشته های معصوممون طراحی کرده....😍

هنوز نازگلای مامان خوابن😊

یکم ب کارای خونه میرسم و بعد میرم تو کار تدارکات غذایی که دیشب آقامون سفارش داده با مخلفات فراوان.... 😁

گوشت بشه بچسبه ب تنش 😅

ژنتیکمون هم مثل هم دیگست!!هر چی میخوریم بد هیکل نمیشیم!😅

تا این حد در و تخته ایم😅

خـــــب حالا که غذا رو گذاشتم تا قُل بزنه و جا بیفته 😄

میخوام ب برنامه های دیگم برسم تا وقتی بابای بچه هام از سرکار برگشت خونه، دنبال کارای دیگه نباشم و وقتم رو کنار خودش و نی نی های سه سالمون بگذرونم....😍

گفتم نی نی هامون!!😁

الاناست که از خواب بیدار بشن!😊

 وسط تدارکات موقع رسیدگی ب نانازای مامانیِ....😄

 میرم سمت اتاقشون... آخ مامان فداشون بشه چه ناز کنار هم خوابیدن دوقلوهای از بدو تولد وابسته بهمدیگه ی من 😍😍

- میدونید از وقتی که یادمه اینم یکی دیگه از فانتزیام بود!!😁

دوس داشتم دخترام دوقلو باشن درست مثل مامانم😍😁

بعد که کلی قربون صدقشون میرم بیدار میشن و برام با لحن کودکانه متن ترانه ای که هر روز باباشون بارها زمزمه میکنه و ملکه ذهنشون شده رو میخونن....اودایا میسی مامانو آفلیدی....😍

بغلشون میکنم که ببرم آشپزخونه و صبحونه مقوی و خوشمزه ای که براشون آماده کردم و اروم اروم ب خوردشون بدم😍

و این کار اونقدر برام لذت بخشه که از تکرار و تماشای این لحظه ها هیچوقت سیر نمیشم....😊

بعد صبحونه یکم با دخترام بازی میکنیم و جداً چه لذتی بالاتر از این که کودک درونت بشه همبازی گلهای زندگیت و وقت بذاری براشون و با زبون خودشون باهاشون حرف بزنی و ذوق تو نگاهشون رو نظاره گر باشی و صدای قه‍قشون تموم خونه رو پر کنه....😍

حسابی راضی از بازی حالا تلویزیون رو روشن میکنم تا کمی برنامه ی کودک ببینن و با خیال راحت و رضایت قلبی از وقتی که واسه نازگلام گذاشتم، میرم تو کار باقی تدارکات....😃

ی ساعتی گذشته تقریبا!!

همه کارا رو انجام دادم خونه مرتب و منظم....

نمیدونستم دلتنگی،، دل نازکم میکنه…
انقدر که به هر بهونه ی کوچکی چونم بلرزه و چشمام خیس اشک بشه..!!
نمیدونستم دلتنگی،، ضعیفم میکنه…
انقدر که کوه استوار غرورم زیر بار ندیدنت کمر خم کنه..!!
نمیدونستم دلتنگی،، کودکم میکنه…
انقدر که تو نبودت ساعتها گوشه ای بشینم و با همه دنیا قهر کنم..!!

دلتنگــی هامو زیر بغـل زدم نشستم تو انتظارِ لحظات بودنت...
سهمِ من از نبودِ تو همـین دلتنگـی ها هستن که بی دعوت میان....
ﺧﯿﻠــــــــﯽ ﻭﻗﺘﻪ نیستی و من چشم براهم!!
ﺑﺮات ﺣــــﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ؛ﺑﺎ ﺫﻭﻕ ﺍﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗــــــﺎﯼ ﺭﻭﺯﻡ ﺑـــــﺮﺍت ﺑﮕﻢ؛تو هم ﻫﯽ ﺑهم بگی ﺍﯼ ﺟـــــــــﻮﻧﻢ!ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ نیستی ﺁﺭﻭم ﺯﻣﺰﻣﻪ کنی عزیزمی قربونت برم...

کم کم داره وقت اومدن آقامون نزدیک میشه....آهنگای آرامش بخش این لحظات مخصوص خودمون که معین:خونه آخرین پناه واسه ی خستگیام.....یا شهره:داره کم کم نفسم میگیره برگرد.... و نوش آفرین:شب و روز هر دم من تشنه ب دیدار توام....و یا لیلا فروهر:عشقم تو رو دارم چه خوبه دست تو دستات میذارم.....یا ی اهنگ دیگش که میخونه:نفسم تو شدی همه کسم می میرم اگه ب تو نرسم.... رو انتخاب میکنم و میذارم پخش بشه و میخوام یکم ب خودم برسم که...!

 رکسانای مامان میگیره مطلبو که بــــله! اومدن باباش نزدیکه.... لاک بدست میاد و میگه مامانی بلام لاک میزنی لفطن؟!😁😁

آخ مامان فدای لفطن گفتناش بشه الهی.... شیرین زبونِ من😍😍

الان که دقت میکنم رُنیکا بود! رکسانا هم در حالی که موهای همچون طلاش ریخته رو شونه هاش(از اولش موهاشونو کوتاه نکردم الان تا سرشونه هاشون میرسه!😍) گل سر ب دست میاد میدونم نیتش چیه!!😁 

طبق معمول میاد و میگه مامانی موهامونو ادوشی ببند اوجِل بشیم بابایی میاد الان...😍😁

یعنی اینقدر که اینا حساسن ب اینجور چیزا دیگه هیچ‌ شکی نمیمونه که دخترای خودِ خودِ منن🙈😅😅

لاکاشونو زدم و سه تایی موهامونو خرگوشی بستیم و لباسامونو ست کردیم منتظریم تا عقربه ساعت پایان انتظار رو نشون بده....

الاناست که بابای بچه هام برسه!😊

که میریم ب استقبال ستون اصلی کانون گرم این خونه و با انداختن کلید تو در ،درو براش باز میکنم و با دیدنش روحمون تازه میشه و اول من با نگاهم در حالی که ی لیوان آب میوه ب دست دارم واسه رفع خستگی بابای بچه هام و بعد دخترام با انداختن خودشون تو بغل باباشون بهش این اطمینان رو میدیم که قدردان زحمتهاش هستیم و چقدر دلمون براش تنگ شده....😊

لیوان رو میدم دستش و کتش رو درمیارم و آقامون با ی چشمک بهم اشاره میکنه و میگه مرسی خانومی میدونستم همون غذایی که گفتم رو واسم اماده میکنی ...😉

و منم با لبخند جوابشو میدم و دخترامونو در حالی که دارن شعر میخونن واسه باباشون بغل میکنیم و میریم واسه صرف ناهار همون غذایی که عطرش خونه رو پر کرده....😊

اودایا میسی بابا لو آفلیدی....😍😁

-

بچه ها ببخشید اگه طولانی شد امیدوارم از خوندنش خسته نشید😅

حالا مثلاً خیلی ارفاق کردم سر رشته ی افکارمو پاره کردم و خلاصه نوشتم !!!😅😅😅

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۱۲/۲۵
غریبه آشنا A

نظرات  (۲۲)

عزییییزم😍😍

خیلی قشنگ بود.انشالله که تحقق پیدا کنه😊
پاسخ:
فدات خواهری😙😍
مرسی قشنگ خوندی😁😁
۲۵ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۴۰ فرشته ی روی زمین
الهیییییییی😍😍
دروتختتون پایدار😍😂
چه دخترای نااااااازی😍😍
انشاءالله هرچه زودتر واقعی بشه🌸

آشناجونم لینک پستتو به لینک پایین بفرست :
rgon299.blog.ir/post/938#comment-jdr3vZfPyo4
پاسخ:
میسی عزیزم😙😍
وای خدا جون خجالت🙈🙈
در و تختمون😅😅

با کمال میل عزیزم😊
اشناااااااااااااا
خیلیییییی باحال بود 
همشششش حس مثبت 
امیدوارم حتماااا ب حقیقت پیوند بخوره

پاسخ:
دخترگلم تو هم اینجایی مامان فداتشه😘😍😅

مرسی عزیزم بازم خجالت🙈😅😅

حالا تو هم اگه پایه ای ب این چالش دعوتی 😉😘
خیلیییی رمانتیکی😂😂😂

قل اون یکیم کجاس؟ 
بابام کجاس؟ 
اینجا کجاس؟ 
پاسخ:
عه معلومه؟!😳😳ب جون خودم حالا خیلی مختصر مفید نوشتم😳😅😅

مامان قربونش بره داره لاک میزنه قل دیگت😅😅😅
بابا از کجا بیارم حالا؟!!!😳😳
آهان بابایی رفته سرکار برات اومدنی قاقا لی لی بیاره😅😅
اینجا هم محل رویاپردازی مامانته😅😅
خخخخخ 
زندگیای شما خیلییییی قشنگه 
منم مینویسم 
پاسخ:
مطمئناً زندگی تو هم قشنگه مشتاقم بخونم 😍😍
۲۵ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۴۳ الفبای زندگی
چقدر نوشته جالبی بود افرین افرین :-) :-) :-)
پاسخ:
مرسی فدات عزیزم😙😊
اشنا خوب بیدی ؟
خیلی طولانیه 😣
مهمون داریم بعدا میام میخونم 👍
پاسخ:
ساغولاسان عزیز همشهریم....کیف احوال هارداسان بَ؟!🤔😅

باور کنید مختصرتر از این راه نداشت!!😳😅😅

منتظرماااا😅
باعث افتخاره خوشحال میشم😊
ب هلوجان و بچه ها سلام برسونید😍😊
مال من طولانی تر شد😂😂😂😂😂

یعنی بخونی هنگ میکنیییییی 
پاسخ:
اشکال نداره عزیزم تو هم قوت قلب من😅😅😅

وب داری؟!
اره 

پاسخ:
باش بیام بخونم چالش دخترمو😍😍😅
۲۶ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۳۲ دختر روشنا :)
خیلی قشنگ بود 
امید وارم موفق باشی و به آرزو هات و اهدافت و آینده درخشان ات برسی عزیزم
پاسخ:
ممنون قشنگ خوندی خانومی😘😊
همچنین با آرزوی بهترینا برای تو دوست عزیزم😊

خوش اومدی😍
اینا چی بود ! کابو نیاد ببینه بچه تو سن ازدواجه فرار میکنه !

چند تا مسئله میمونه ولی مهمترینش این بود پدر خانواده چشماش صورتی بود یا نارنجی ! یا موقعی که اومد خونه چرا شوهرش بغل نکرد شایدم کرد سانسور شد بهر حال نکات ریز زیادی پنهان بود

الیته اینا برای اول زندگیه
بعدش میشه بازم اون ذلیل مرده با بوی عرقش از سرکار رسید صد دفعه گفتم اون جوراب ها که بوی سگ مرده میدن رو فرش ننداز  و ...
پاسخ:
میدونوم میدونوم خیلی خوب بود🙈😅😅

جواب مهمترین مساله اینه که چشمای خودمم رنگیه مشکلش چیه؟!😡
 ولی نه اونی که مد نظر شماست!!😄
رنگی از نوع قهوه ایِ😜
آی اَم چشم رنگی😋
چیه؟؟؟😕
مگه قهوه ای رنگ نیست؟؟؟😲
آی اَم چشم رنگی خب!!😳😳

آرش خان مختصر مفید نوشتم دیگه وارد خانواده نشید دیگه!!🙈😅😅

خب نکته بعدی اینکه خدا اون روز رو نیاره...خدا اون روز رو نیاره...بعد از صد سال من همچین نظری نسبت ب همسرم داشته باشم!!یا اینجوری خطابش کنم!!😝😖
ی قانون دیگه هم دارم اونم اینکه بعد ازدواج حرمتها مثل روز اول و عشق هر روز بیشتر از دیروز....از خودم مطمئنم خدا بخواد همینطورم میشه😊
عشق اگه عشق باشه از فرش ب عرش میرسونه....رابطه ای که توش حرمت نباشه ارزش نداره همون بهتر که نباشه...😊
واااای آرش خان😂😂😂
دیگه اینجا نمیشه همه ی مسائلو بیان کرد باید خیلی چیزا رو سانسور کرد😂😂
پاسخ:
والا همینو بگوووو😳😅😅
آشنا ۶ نفر حضار کنجکاوو داری😂
پاسخ:
بذار راحت باشن مشکلی نیست...😁
سلام علیکم

اخه گفتید محو چشم های شوهر میشم دخترها هم که صورتی و نارنجی و بنفش دوس دارن گفتن شاید این رنگیه !

نکته بعدی چرا کسی که چشمش مشکی باشه رنگی محسوب نمیشه مگه مشکی رنگ نیست ! مسئولین رسیدگی کنن(البته از دید علم فیزیک نیست !)

نکته بعدی تو واقعیت اگر همسرتون سرکار نره بعد از چند روز دچار مشکل میشید کلا مرد زیاد خونه بمونه به همه چیز گیر میده عشق مشقم حالیش نیست !
پاسخ:
علیکم سلام حال احوال شریف؟😂

نه دیگه اون در باب چهره پردازی بود عرض کردم 😄وگرنه باید میگفتم زردقناری😂😂
چرا مشکی هم رنگ قشنگیه.... اتفاقا داداش کوچیکم چشم ابرو مشکیه😍😊

فقط یچیز پیدا کنه گیر بده 😂😂😂
نه خب بچه بودم رویام اون طوری بود....😁
بعدشم اتفاقا نصف روز بره سرکار خوبه!! تو تصور نبودنا میفهمیم قدر بودنارو....😊
آقا آرش من دارم تحلیلاتونو دنبال میکنم تو پستا😂😂😂

با جمله ی آخرتون موافقم😂
پاسخ:
خدا قوت مجاهد😂😂😂

راستی خواهری هر چی فکر میکنم از روزی که اسی خان اون پست رو گذاشتن چیزی تو ذهنم نیست!!من فانتزی واسه اردو ندارم چون میخوام تجربه کنم😍
بعد میام مینویسم اونجا دیدمت😍😂

بچه بودم!!!جمله آخرم رو تحلیل کردم دیگه براتون 😌😂
سلامت باشی😂
آشنا متوجه نشدم.فانتزی نداری چون میخوای تجربه کنی؟🤔

اره خوندم تحلیاتو😂😂
پاسخ:
میگم برم اردو میام برات فانتزی اونم مینویسم چیزی تو ذهنم نیست فعلا😂😂😂
آهان اوکی  متوجه شدم😂

انشالله.منتظریم

البته اول یه ورژن منفی میدادی بد نبود😂😂😂😆😆
پاسخ:
نه دیگه شرمندتم 😆😆😆
شیطونه میگه بزنم ورژن منفیمو پست کنماااا.
اصلا چطوره یه چالش ورژن منفی راه بندازم؟😉
شاید از وزارت ارشاد اومدن حسابی از خجالتم دراومدن😂
پاسخ:
ببین میتونی در وب هارو تخته کنی!!😝🤕😅😅
خیلی عالی بود
پاسخ:
ممنون عالی خوندید😊

خوش اومدید😊
چه پست قشنگی، انشالله که همینطورم میشه. خیلی شیرینه
پاسخ:
خیلی ممنون نظر لطفتونه😊

ان شاالله واسه شمام بهترین ها رقم بخوره🌹
چقدر رمانتیک و قشنگ 😍
عااااالی بود خیلی عااااالی
پاسخ:
وای خدا جون خجالت 🙈🙈😳😅

مرسی ممنون 😊

خوش اومدید 🌹

سلام ،خیلی قشنگ و رمانتیک بود آفرین:)

امیدوارم همونی بشه که انتظارشو داری👍

پاسخ:
سلام،خیلی ممنون از حضور و لطفتون😊

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی